آنکه غربیل سازد. غربیل گر. غربال بند. رجوع به غربال بند شود، غربال بند. فیوج. کولی. یوت. غرچه. غرچی. غربتی. چینگانه. قرشمال. توشمال. لولی. لوری. سوزمانی. کاول. کاوول. بکاول. کابلی. کاولی. رجوع به غربال بند شود، زنی بدزبان و فریادزننده. و نیز دشنام گونه ای است زنان را. غربال بند. رجوع به غربال بند در این لغت نامه شود
آنکه غربیل سازد. غربیل گر. غربال بند. رجوع به غربال بند شود، غربال بند. فُیوج. کولی. یوت. غرچه. غَرَچی. غربتی. چینگانه. قرشمال. توشمال. لولی. لوری. سوزمانی. کاوُل. کاوول. بکاوُل. کابلی. کاولی. رجوع به غربال بند شود، زنی بدزبان و فریادزننده. و نیز دشنام گونه ای است زنان را. غربال بند. رجوع به غربال بند در این لغت نامه شود
غربال ساز را گویند. (آنندراج). آنکه غربال سازد از زه و کم و جز آن. آنکه غربال بافد یا غربال بندد، کولی. لوری. لولی. غره چی. قره چی. حرامی. چینگانه. فیج. فیوج. قرشمال. غربتی. سوزمانی. زط، مجازاً زنی که بسیار فریاد کند. زنی سخت بی حیا و فحاش و بدزبان
غربال ساز را گویند. (آنندراج). آنکه غربال سازد از زه و کم و جز آن. آنکه غربال بافد یا غربال بندد، کولی. لوری. لولی. غره چی. قره چی. حرامی. چینگانه. فیج. فیوج. قرشمال. غربتی. سوزمانی. زط، مجازاً زنی که بسیار فریاد کند. زنی سخت بی حیا و فحاش و بدزبان